Skip to main content

هویت شهری چیست؟

در مورد هویت شهری باید گفت که چون “شهر” خود پدیده‌ای چند وجهی و سیستمی است که از زیرسیستم‌های مختلفی تشکیل شده است، هویت ناشی از آن (هویت شهری) نیز باید هم در معنای عام آن و هم متکی بر عناصر ساختاری متشکله آن، تعریف شود. از طرف دیگر چون هویت بازنمود ذهنی از پدیده عینی است لذا هویت هر پدیده از دو جزء اساسی عینی و ذهنی تشکیل می‌شود. لیکن زمانی می‌توان برای شیئی یا پدیده هویت قایل شد که آن عامل عینی باعث بروز برانگیختگی (بازنمود) ذهنی مشابه در ذهن گروه معینی شود. بنابراین می‌توان هویت را بازنمود ذهنی مشابه پدیده عینی از سوی گروه معینی دانست.

این گروه می‌تواند ساکنین یک محله یا یک شهر باشد، تا کل مردم یک کشور، و در مراتبی، تا جامعه بشری را می‌تواند شامل شود. میزان شمولیت و گستردگی “گروه” به مقیاس و حوزه اثرگذاری پدیده مفروض باز می‌گردد. چنانچه بازتاب ذهنی جمعی در تواتر زمانی با سوژه یا عامل عینی انطباق یابد ـ یعنی واکنش ذهنی گروه در هر برخورد با پدیده و در هر زمان، یکسان بوده و باز تولید شود می‌توان گفت که بازنمود ذهنی (هویت) پدیده پایدار است. در چنین شرایطی “خاطره جمعی” شکل گرفته و پدیدار می‌شود. در غیر اینصورت یعنی چنانچه بازنمود ذهنی تولید نشود و یا تولید شود ولی با عینیت پدیده هماهنگی نداشته باشد، خاطره جمعی دچار گسست می‌شود. پدیده گسست در خاطره جمعی یا هویت تاریخی بنظر معلول عوامل دوگانه است:

 

  • پدیده عینی دستخوش تغییرات اساسی و ساختاری شده، بطوریکه بازنمود واحدی را در ذهن گروه ایجاد نمی‌کند.
  • گروه همبسته دستخوش تغییر شده است، بطوریکه از بازتولید انگیزش ذهنی مشابه عاجز می‌گردد. در هر دو حالت گسست در هویت و خاطره جمعی بروز می‌کند که آثار آن بصورت خاطره‌های پراکنده، گسیخته و رو به زوال (فراموشی) بروز می‌کند.

 

هویت و نشانه

با پذیرش این فرض که میزان دربرگیرندگی (شمولیت) و گستردگی حوزه هویت به هر دو جنبه عینی و ذهنی پدیده وابسته است، آنگاه می‌توان نتیجه گرفت که چنانچه جمع کثیری با پدیده واحدی درگیری عاطفی و ذهنی پیدا کنند، و یا پدیده از گستردگی برخوردار باشد، گستره تاثیرگذاری و درنتیجه بازنمود ذهنی آن زیاد خواهد بود. بعنوان مثال ایستگاه و میدان راه‌آهن شاید به عنوان یک عامل عینی از جامعیت و حوزه تاثیرگذاری محدودی برخوردار باشد. لیکن به دلیل تداوم تاریخی، میلیونها ایرانی و شاید خارجی باآن ارتباط داشته که نتیجه نهایی آن بازنمود ذهنی گسترده در میان انبوه شهروندان تهرانی و کل کسانی است که به هر دلیل با میدان رابطه برقرار کرده‌اند.در مقابل پدیده ملیت ایرانی از چنان جامعیتی برخوردار است که در طول چند هزار سال باعث بازتولید هویت ملی در میان ایرانیان شده است.

براین اساس می‌توان هویت را در مفاهیم عام و خاص مطرح نمود که در هر کدام ویژگیهای بارز و تکرار شونده قابل درک است. از جمله مفاهیم عام هویت می‌توان به هویت فرهنگی، هویت ملی، شهری و یا قومی اشاره نمود و در مقابل از هویت در زیر سیستم‌ها (شهر بمثابه سیستم) می‌توان به هویت محله‌ای، هویت رفتاری (در یک گروه خاص یا به نمایندگی از یک گروه خاص در برابر گروههای متفاوت)، هویت اشرافی، هویت روشنفکری و … اشاره نمود. مقدمه ظاهراً اندکی به درازا کشید. لیکن به جرات می‌توان گفت که چنانچه در تبیین اینگونه موضوعات چالش برانگیز، تعاریف و مفاهیم و دسته‌بندیها به درستی مطرح نشوند، بی‌شک مقولات پیچیده‌تر آن نیز به نتیجه در خوری نمی‌انجامد.

هویت شهری؛ تعامل یا تقابل سنت و مدرنیته؟

شکل‌گیری و تداوم هویت شهری الزاماً به معنی حفظ کلیت ساختاری ـ عملکردی و اجزاء پدیده شهر نیست. در اینصورت هویت با سنت صرف و تقابل با هرگونه نوگرایی و نوسازی ملازمت می‌یافت. هویت به معنای تداوم و بازتولید انگیزش ذهنی در میان گروه خاص و درنتیجه شکل‌گیری خاطره جمعی از آن پدیده در میان گروه می‌باشد. در نتیجه اگر هویت را نوعی دلالت‌گری بر دلالت کننده فرض کنیم، یک ویژگی و یا حتی یک جزء انتزاعی از آن کل می‌تواند باز نمود انگیزش ذهنی و باز تولید آن شود. یک طاقنما یا یک درخت کهنسال از مجموعه میدان یک روستا، درب یک خانه قدیمی حتی اگر کل خانه رمبیده باشد، و حتی انتزاعی‌تر از این، تابلوی قدیمی یک عکاسخانه هم در صورت انتخاب درست می‌تواند خاطره جمعی از کلیت روستا یا خیابان را زنده کرده و تداوم بخشد و یا باعث باز نمود و انگیزش حسی ـ ذهنی در اذهان گروه خاص شود. بنابراین میدانچه، درخت کهنسال، و یا تابلوی عکاسخانه به عامل هویت بخش یک مجموعه، که دیگر نیست و یا مخروبه شده، بدل می‌شود.

در اینجا هنر معماران و شهرسازان مجال بروز می‌یابد که ضمن نوسازی کوچه، محله و یا شهر بنا بر ضرورتهای روز، با حفظ عناصر خاصی باعث حفظ و تداوم هویت و بروز خاطره جمعی در گروه شوند. بنابر نظریه تکوین که سطوح واقعیت را از یکدیگر متمایز می‌سازد، تعامل، سازماندهی، روابط ساختاری و روابط دوسویه پدیده‌ها در سطحی از واقعیت، باعث بروز پدیده‌های جدید در حال تکوین در سطحی بالاتر می‌شود. بر پایه این نظریه بروز پدیده‌ها از سطح فیزیکی به شیمیایی، از شیمیایی به سطح زیستی و از این سطح به سطح روانی و در نهایت به سطح اجتماعی می‌رسد. بر این اساس در سطح معماری، تعامل، سازماندهی روابط ساختاری در روابط دو سویه باعث بروز پدیده در سطحی بالاتر ـ یعنی شهر ـ می‌شود. درنتیجه همانطور که برای شناخت شهر (پدیده در حال تکوین) نمی‌توان عناصر، سازمان و روابط آن را در سطحی پایین‌تر ـ یعنی معماری ـ بررسی کرد، برای شناخت هویت شهری هم که پدیده در حال تکوین در سطحی بالاتر و پیچیده‌تر است.

نمی‌توان آن را به شناخت شهر و یا شناخت روانشناسی اجتماعی ساکنان شهر تقلیل داد.بر پایه این نظریه، هویت شهری و علل و موجبات تعامل، سازماندهی و روابط ساختاری و دوسویه آن باید در سطح خودش بررسی و تحلیل شود.در شناخت هویت شهری باید هر دو سویه عینی و ذهنی آن یعنی شهر، ساختار و کالبد شهری، کارکرد اقتصادی آن، فضاهای عمومی و غیره، و نیز عامل ذهنی یعنی گروههای اجتماعی ساکن، سطح ادراک و شعور اجتماعی و توقعات و مطالبات آنها، وضعیت شهروندی، گروههای همگن و نظایر آن مورد بررسی و مطالعه قرار گیرند.بازنمود (هویت) شهری در یک شهر کوچک با تهران، در میان ساکنین تهران و حومه‌نشینان، گروههای فرودست و فرادست شهری و امثال آن یکسان نیست. البته در میان تفاوتهای متعدد و متنوع، در تعریف هر گروه از هویت، قطبی شدن جامعه به طبقات متفاوت، نقش بسیار مهمی در بروز تفاوت بازنمودها و تلقی هویت از منظر هر گروه دارد. بر این اساس قطبی شدن جامعه شهری باعث گسیختگی در بازنمود واحد از پدیده شهر در نزد این گروهها می‌شود.

بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که “هویت شهری” پدیده‌ای پیچیده، عینی ذهنی و نسبی است.شهرهای امروزی به ویژه در جوامع کمتر توسعه یافته ـ انعکاس کالبدی ـ فضایی مناسبات پیچیده اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی غالب شهر است. مهمتر از آن اینکه شهرها محل بروز تضادهای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی ساکنین آن است. تضادها و انعکاس کالبدی ـ فضایی آن از مهمترین علل گسیختگی نظام شهری، و در نتیجه مهمترین مانع دستیابی به هویت شهری واحد است، که درنهایت به ناپایداری شهر منجر می‌شود.

تجانس و هویت

چنانچه هویت شهری را انعکاس ذهنی و بازنمود هماهنگی نظام شهری با اقلیم، فرهنگ و تاریخ شهر، انطباق طرح شهری با ساختار رفتاری و کنشهای اجتماعی ساکنین آن بدانیم، هرگونه ناسازگاری در زوج‌های مکمل برشمرده باعث از دست رفتن و یا مخدوش شدن هویت شهری می‌شود. در واقع هویت شهری واحد در نزد گروههای مختلف شهروندی، بنیان عاطفی و ذهنی پیوستگی شهر، علیرغم همه تنوع‌ها و تفاوتها، می‌باشد.هویت شهری نوعی دلالت‌گری است. لذا پیوندی دوسویه بین پدیده (سوژه) و ذهن گروه ایجاد می‌کند. پیوند بین سوژه یا موضوع (دلالت‌گر) در ذهن ما معنای (دلالت‌یاب) واحد و ویژه‌ای را برمی‌انگیزد. گروه همبسته و واجد تجانس اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی، از پدیده واحد، معنای واحدی را ارائه می‌دهد. این معنا که از برانگیختگی ذهنی و عاطفی گروه در برابر پدیده حاصل شده همان هویت است. هویت نوعی رابطه بین “معنا رسان” و “معنا ده ـ معنای تداعی شده در ذهن” است.

هویت و قدرت

اینکه چرا بین هویت، فرهنگ و قدرت در یک جامعه رابطه تنگاتنگی وجود دارد، و صاحبان قدرت نسبت به رابطه بین این عناصر بنیادی اجتماعی حساس هستند، اهمیت نقش هویت را بر ملا می‌سازد. هویت در همبستگی گروهی و طبقاتی و ملی نقش تعیین‌کننده داشته، و بمثابه ابزاری پیچیده و قدرتمند هر صاحب قدرتی را جهت در اختیار گرفتن، و استفاده و تحریف آن وسوسه می‌کند. در واقع چون اشیاء و پدیده‌ها ـ به ویژه شهری ـ از طریق هویت آنها درک می‌شوند، لذا فقدان هویت به “عدم” یا “نیستی” پدیده تعبیر می‌شود.به همین دلیل رابطه بین قدرت، فرهنگ و هویت در کشاکش گروهها و طبقات اجتماعی که تلاش می‌کنند بازنمود ذهنی خود را ارجح و نزدیکتر به واقعیت نشان دهند، تعیین می‌شود. طبقه همانگونه که به واسطه‌ی هستی خود تعریف می‌شود، به واسطه هستی ادراک شده‌اش نیز تعریف می‌شود (بوردیه، ۸۴ ـ۱۹۷۹، ص ۵۴۶). هویت شهری که خود جزء اساسی فرهنگ شهری محسوب می‌شود ـ در کنش و کشمکش گروههای مختلف، تداعی و بازنمودهای متفاوتی را باعث می‌شود. در این شرایط است که قدرتمندان تلاش می‌کنند درک خود (گروه یا طبقه خود) از هویت را به عنوان تنها بازنمود “درست”، در جامعه جاری کند. حالت دیگر آنست که گروههای ذینفوذ در چارچوب اهداف و سیاستهای خود، درک ویژه‌ای از هویت شهری را به فرودستان القا می‌کنند.

برای این کار ابزار کافی مثل رسانه‌های صوتی ـ تصویری، روزنامه‌ها و غیره هم در اختیار دارند. از این طریق به دلخواه خود هویت مورد نظر را برای پدیده‌ها، شهر و فرهنگ جامعه سازمان می‌دهند. تحریف‌های تاریخی، نفی هویت گروههای قومی، وارونه جلوه دادن پدیده‌ها، تاریخ‌سازی و نهایتاً ایجاد آشفتگی ذهنی و انقطاع تداوم هویتی، از جمله روشهای مورد عمل قدرتمندان برای جعل، تحریف و یا آشفته کردن و پنهان‌سازی هویت واقعی است.در دوره معاصر که شهرها مهمترین مراکز تولید ثروت، علم، فناوری، آموزش، فعالیت‌های اقتصادی و فرهنگی و بطور کل مهمترین خاستگاه تمدن نوین بشری است، ” هویت شهری” از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار شده و از جمله مهمترین ابزار گروههای حاکم برای هدایت جامعه (شهری) در سمت و سوی دلخواه می‌باشد. نگاهی گذرا به ” فرهنگ‌سازی” رسانه‌های حکومتی و تلاش گردانندگان آنها برای ارائه هویت ویژه از شهر، خانواده، گروههای اجتماعی، ارزشها و باورها، گروههای سنی و جنسی و به‌ویژه جنبه‌هایی که از ” جوان‌” ،” روشنفکر، “شهر”، “حاشیه”، “شمال” و … به کرات نشان می‌دهند، هدفمندی برنامه‌ها را آشکار می‌کند.

هویت و جامعه مدنی

در این‌جا است که روشنفکران، جامعه‌شناسان، پژوهشگران شهری، و دیگر جریانهای “اندیشه محور” می‌باید با هوشمندی راهکارهای مقابله با فرهنگ سازیها و جعل هویت شهری و ملی را پیدا کنند و مردم را در تشخیص سره از ناسره یاری کنند. ارتقاء جامعه چند صدایی، حفظ و تقویت و پیش از آن معرفی خرده‌فرهنگهای موجود در جامعه ملی، آگاهی دادن به مردم در زمینه‌های فرهنگ و حقوق شهروندی، تلاش برای تداوم بخشیدن به خاطره جمعی تاریخی، تجربه‌اندوزی و اتکاء به فرهنگ و هویت ملی و شهری، و به ویژه تلاش مضاعف برای کمک به “حاشیه‌نشینان” که ضعیف‌ترین حلقه در برخورداری از فرهنگ و هویت شهری محسوب می‌شوند.

از مهمترین عرصه‌های پیش‌رو هستند.پیش از این ضروری است که محدودیتها و موانعی که فرهیختگان جامعه در این راه با آن مواجه‌اند، و نیز مخاطراتی که در فرآیند تولید اندیشه ـ به ویژه در باب هویت شهری ـ و در کنش متقابل هویت فردی و جایگاه اجتماعی کنشگران فرهیخته را، در “میدان روشنگری”، تهدید می‌کند شناخت. نکته اصلی این است که پژوهشگر یا روشنفکر “فرودست‌ترین لایه طبقه فرادست” است که از سرمایه فرهنگی برخوردار بوده و در مقابله با “فرادستان طبقه فرادست” که معمولاً دارای سرمایه اقتصادی و قدرت سیاسی است، قرار می‌گیرد. قدرت (نوع اقتصادی و سیاسی) باعث می‌شود که طبقه فرادست شهر را در راستای تامین منافع گروهی خاص، هدایت، نوسازی یا تخریب ‌کند، بدون کمترین توجه به خاطره جمعی، هویت شهری، و سایر آثار فرهنگی و اجتماعی آن. قدرتمندان در تغییر “کالبدی ـ فضایی” شهر اهداف ویژه‌ای را تعقیب می‌کند که می‌باید درسکوت میان گفته‌هایشان آنها را جست. تخریب هویت شهری، آشفته‌سازی فرآیند بازتولید خاطره جمعی، جعل هویت و امثال آن، برای پنهان ساختن بی‌ریشگی و فقر فرهنگی خود، و فروکاستن از قابلیت هویت شهری در همبستگی شهروندان بکار گرفته می‌شوند.

 

3.7 / 5 - (7 امتیاز)